بابک

میگُفت
#تو مِثلِ آذری
مَنم مِثل پـٰاییزم
آذَر که میشه
پاییز تَموم اون غَمو میذاره کِنار
هِی آذَر واسَش دِلبَری میکنه
هِی پٰاییز واسِه خوشگِلیٰاش حَظ میکنه
میگفت: " تو آذری "
وَقتی میـٰای
انگار بِهشت اینجاس... خُودش امـٰا پاییز نموند...
شِنیدی میگن:
"پاییز یهو میاد؟"
هَمونجور که یِهو اومد...
بِه خُودَم اومَدَم دیدَم تَمومِ برگامو ریختَم پـٰاش وَ اون رَفت...
دیدی آذر غَم داره؟
دیدی آذر هی میخواد دِلبَری کنه ولی باز غَم داره؟
واسه اینه که پـٰاییزش خیلی وَقته رَفته...
دقیقاً مثلِ #تو...
دیدگاه ها (۰)

بابک

بابک

بابک

بابک

در آخرین نامه برایش نوشتم:دلم با رفتن نبود، اما راهِ دیگری ن...

اسم رمان : jk ✨ ویو ی ات: اومد جلوم و گفت کیفت اوفتاده خان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط